سوختگی
باز بوی گرما میاد
کاش میشد به خواب تابستونی رفت
حالا یا باید باز تعطیل بشم یا باید
تعطیلاتو یه جای گند که همچیزش سر وقته سپری کنم
شاید
شاید اینم تقدیر منه
که باید با وز وز پشه های تابستونی
و جیک جیک گنجشک های پنج صبی
کارم به دادو بیداد بکشه
امانوئل
داشتم نقاشی گیتاریتو نگاه می کردم
که یادم اومد که امسال سال فارغ التحصیلیته
اول فکر کردم خوشحالم
بعد دیدم
دارم از حسادت و حسرت آتیش می گیرم
اول دماغم سوخت
بعد چشام
بعد هم همه چیز خاکستر شد
کاش میشد به خواب تابستونی رفت
حالا یا باید باز تعطیل بشم یا باید
تعطیلاتو یه جای گند که همچیزش سر وقته سپری کنم
شاید
شاید اینم تقدیر منه
که باید با وز وز پشه های تابستونی
و جیک جیک گنجشک های پنج صبی
کارم به دادو بیداد بکشه
امانوئل
داشتم نقاشی گیتاریتو نگاه می کردم
که یادم اومد که امسال سال فارغ التحصیلیته
اول فکر کردم خوشحالم
بعد دیدم
دارم از حسادت و حسرت آتیش می گیرم
اول دماغم سوخت
بعد چشام
بعد هم همه چیز خاکستر شد
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home