Wednesday, August 15, 2007

پایان پیاده رو

این وبلاگ بسته شد
برای همیشه

Monday, August 13, 2007

وقتی واسه همه دنیا ناز می کنم

خیلی دلم می خواد از این جا برم
کجا برم ؟
دلم می خواد یه جایی برم با هوای برفی
اونوقت یه کار با ساعت کار نه چندان کم داشته باشم
با حقوق خوب و همکارای خوب
با یه سگ و یکی دو تا دوست پسر
و چندین تا دوست دختر
البته بدم نمیاد تک و توکی هم فامیل داشته باشم
سگ گرگی پلیس میخوام
دلم می خواد گه گاهی هم برم کنار دریا با سگم تو آب بازی کنم
می خوام موهامو همچین بریزم رو شونه هام و واسه همه دنیا ناز کنم
شایدم موهامو کوتاهه کوتاه کردم و تیریپ کانتری زدم
دلم می خواد تاپ بپوشم و شلوار جین
با یه کت جین روش
یه دستبند چرم هم دوست دارم
و یه کیف پول چرم
یه ماشین مدل سنگین دوست دارم ، تیره رنگ
می خوام خونم آپارتمانی باشه
با همسایه های جوون
می خوام واسه ناهار یا شام برم تو یه کافه کوچیک
اون جا یه چیز گوشتی با سبزیجات بخورم اما آرووم
ارووم
نه مث این جا که انگار همه چیز دنبال آدمه
دلم می خواد یه کم مشروب هم بخورم
شایدم نخورم
نه نمی خورم
آب میوه می خورم
می خوام یه زندگی سالم داشته باشم
می خوام آخر هفته ها برم مهمونی یا مهمونی بدم یا اینکه
دسته جمعی بریم بیروون
ترجیح می دم تا مدت طولانی ازدواج نکنم
دلم می خواد یه زندگی خیلی آرووم داشته باشم
ترجیح می دم هیچ بچه ای تو زندگیم نباشه
دوست دارم هر از چند گاهی برم فروشگاه زنجیره ای
و جنس بخرم
این کارو دوست دارم
دوست دارم
واسه حمومم انواع شامپو و خوشبو کننده بخرم
با تلویزیون خدافظی می کنم و گه گاهی فقط اخبار یا موزیکشو گوش می دم
شبا موزیک می ذارمو می رم بیرون با سگم قدم می زنیم و قبل از خواب رادیو گوش میدم
سگم اسمش راشله
شایدم مارشال
بعضی وقتا پولامو جم می کنم میرم کنسرت
آخ خدایا میشه سگا رو هم برد ؟
من عاشق کنسرتم
هی بپر بالا پایین
هی جیغ بزن
هی قهقهه بزن
یعنی میشه من این قد حال کنم؟
یکی منو از این خواب بیدار کنه

Wednesday, August 08, 2007

فقط کافیه با اونا دوست بشی

میام بیرون
رزای سرخ دوباره حشریم می کنن
تو دلم داد می زنم
هورا
فاتح شدم
تو بغل اونی که دوست دارم خوابیدم
تو سرم داد می زنن
تو گه خوردی خوابیدی
تو گه می خوری می خوابی
میام بیرون
فقط یه خواسته دارم
دیر برسم


می دونی
تو معرکه ای
فقط یه چیزی کم داری
منو


خواب دیدم یه پسری اومده خواستگاریم
از اون چیزاس که فقط تو خواب اتفاق میوفته
کلی چیز گفت که به نامت می کنم
بش گفتم من فقط یه چیز می خوام
میتونی چشاتو حیذ (حیظ)(هیظ)(هیذ)کنی بم نیگاه کنی جوری که من بدم نیاد ؟


تازه دوم راهنمایی بودم
بم گفت
اگه می خوای این جا دووم بیاری بایست گرگ باشی
منم دلم می خواد یه گرگ باشم
ولی نه اون گرگی که تو فکرشو می کنی
نه اون گرگی که همرو جر می ده
دلم می خواد یه ماده گرگ باشم
هر چند بیشتر شبیه ماده کوالام
:D


به ضاهر خیلی سادست
دوستی رو می گم
باورت میشه
من دارم کم کم میرم نزدیک بیست و پنج سال
ولی یه دوس دختر ندارم به خاطر خدا
دخترا مشکلن
وقتی با یه پسری تکلیفت مشخصه
یا تو رختخوابی
یا بیرون دارین یه فیلم می بینید یا تو پارک نیشستید زر می زنید
هر چیم زرت زر باشه
منظورم اینه که رابطه با پسر هر چی هم چیپ باشه بازم میشه نیگهش داشت
ولی دختره می ذاره میره
می گه چرا وقتمو تلف کنم
یا این که دخترا به این راحتی پول خرج هم نمی کنن
باور کنید
هر چند پسرا هم پولی خرج دخترا نمی کنن
اصولا کسی پولی خرج کسی نمی کنه
فقط منه خرم که پول خرج این و اون می کنم
یعنی اصولا پول ننه بابامو خرج اینو اون می کنم
تشکر می کنم اگه تصدیق کنید که این جانب یک احمق تهی مغزم
جدیدا برخورد با دخترا بیشتر از برخورد با هر پسری
واسه من ترسناک شده و اعتماد به نفس مضاعف می خواد
از این می ترسم که وقتی دخترو دیدم بعد از ده دقه دیگه حرفی واسه گفتن
نداشته باشم یا اصلا خوابم بگیره .خیلی وقتا شده
تو یه جمع دخترونه خوابم میگیره .من می دونم راه نفوذ من
به زندگی اجتماعی از میون رابطه با دخترا میگذره .
من می دونم من به اندازه ی کافی عشق و حالمو با جنس مخالفم کردم و باید
ببینم این جنس یعنی جنس خودم چیه ؟ چی می گه ؟ چی کار می کنه ؟ آرزو هاش چیه ؟
من می دونم دخترا می تونن آرامش بخش و منطقی باشن . اونا گاهی
بهتر از یه رفیق پسر به تو راه درستو نشون می دن . فقط کافیه با اونا دوست باشی .

Monday, August 06, 2007

ناشا معتقده

من معتقدم آدم وقتی هویتش کشف می شه از جذابیت می افته
من معتقدم آدمی که هویتش با یه ثکث کشف بشه به یه گوز نمی ارزه
من معتقدم آدم باید همیشه چیزی واسه کشف نشدن داشته باشه

HONEY!GIVE ME THE MONEY

چیزی که من نیاز دارم
عشق و زمان و کاره
عشق بازی می کنم اما بدون عشق
زمانو از دست می دم با قدم زدن تو اتاقم
تمام روزو تو اتاقم قدم می زنم
و تو مغزم حرف می زنم
و کار
عاقبت من به کجا می رسه
آیا من یه مامان معمولی می شم
که بلد نیست حتی در مورد دستگاه گوارش هم با بچش حرف بزنه ؟
آیا من یه یه زن ترسو می شم که به خاطر یه بار تصادف دیگه حاضر نیست پشت فرمون بشینه ؟
ایا من یه همسر مهربون حوصله سر بر می شم که حتی روزنامه هم نمی خونه ؟
یا یه خواهر نازک نارنجی که تو سی سالگی هنوز به آبجی کوچیکش حسادت می کنه ؟



بی فایدست بگم کی رو و چقدر دوست دارم
چون اونا می رن
اونا به سادگی می رن
مامان میمیره
بابا میمیره
رفیق پسر میره
چیز موندگاری وجود نداره



دلیل کوچیکترین حرکات و برخوردام و عکس العمل هامو می دونم
اصلا می دونم چمه
می دونم چه مرگمه
اگه احساس کنم بم کم محلی میشه
یا کمتر دوستداشتنی شدم
یا چیزی مشابه این
مث یه سگ پرخاش می کنم
اونوقته که باید تمام وسایل ارتباطی رو از اطرافم دور کنم تا کسی رو آزار ندم
من رنج می کشم
از این که پرخاش می کنم
از این که کسی رو آزار بدم



از یه چیزی بدم میاد
از این که شبو پیش یه پسر بخوابم
و تمام شبو خر خر کنم


خیلی حال گیریه واسه شارژ کارت موبایلت دست به دامن داداشت بشی
ولی اون نامرد در طول روز یه اس ام اس هم برات نفرسته



Wednesday, August 01, 2007

عشق و خستگی و کمی طنز

و من مث سگ می ترسم
مامان می گه ایشالا کفش بعدی رو وقتی می خری که با پول خودت باشه
و من مث سگ می ترسم
از این که رشته ی ناف مامانم جدا بشه
و قسم می خورم دیگه نخرم
خرج نذارم اگه خرجی نمیارم
من مث سگ می ترسم
از اینکه یکی بگه برو دختر تو کارت خوب نیس به درد ما نمی خوری
من مث سگ می ترسم
من می ترسم
دیشب تو تختم شاشیدم
شاشیدم به دشک دویست تومنی


اشکام در نمیاد
میام تو اتاقم
چراغا رو خاموش می کنم
شمعا رو روشن می کنم
میشینم
بعد فک می کنم
به بدبختیام
تا بلکه اشکم در بیاد
ولی اشکام در نمیاد
بعد پامیشم
چراغو روشن می کنم
شمعا رو خاموش می کنم
میرم بیرون


جدیدا هروقت به مامان آویزون میشم
بم میگه ناشا چته ؟
چرا مث جوجه دنبالم میای ؟
منم تو دلم می گم
احساس می کنم همین دوسه ساله دیگه دارمت
احساس می کنم بزودی میری و تنها میشیم
بدن تو و گوشت نرم تو گرمایی داره که بدن هیچ پسر و دختری برام نداشته
دستای تو تردیدو اطمینان و امید واری رو با هم داره
و نگاه تو فقط عشقه و خستگی و کمی طنز



صبا فقط داد می زنم
درا رو محکم نکوبید
آرووم بیا
آرووم ببند
پاشو تنه لش
پاشو تنه لش
صب شده





هر چی فک می کنم دلم برای کسی تنگ نمیشه
نمی دونم چه گیری دادم به خودم ثابت کنم عاطفمو از دست ندادم
500 تومنی می دم به بچه کوچولوهای نوازنده خیابونی
یا واسه بچه سبزی فروش محلمون شکلات می خرم
یه وقتایی هم این جوری با خودم فک می کنم
که یعنی ناشا
تو دلتم واسه خاله بزرگه که هفت ساله ندیدیش تنگ نشده؟
بعد با کمال پررویی این جواب می رسه
که اگه پونزه سال دیگه هم نبینمش دلم تکون نمی خوره
یه جوری می شم









Sunday, July 29, 2007

fuck all those kissing

آدم خیلی وقتا کم میاره
و دلش می خواد فقط بتونه یکی رو له کنه
یکی مث بوش رو
اون یه عمر طبیعی مث همه ما داره
ولی داره دنیا رو به گند می کشه

ما دقیقا نصف اون چیزیم که فک می کنیم نیسیم
دیروز دیدم رو کیبوردم خاک نیشسه


من از اون چیزی که تو ساختی لذت می برم
آهنگی رو گوش می دم که تو نواختی
رو تختی می خوابم که دیگری ساخته
غذایی رو می خورم که مامان می پزه
برنامه هایی رو می بینم که دیگرون کارگردانی کردن
من چیم
من یک مصرف کننده ام


آبجی کوچیکه ام پی تری رو داغون کرد
از دسش عصبانی بودم
اشکش دراومد
تو دسشویی گریه کرد
صب فک کردم
آخه احمق تو به جز مامان و بابا و آبجی کوچیکه کیو داری
بغلش کردم گفتم الهی فدای سرت قربونت برم


به چپ چپ به راست راست
خواب دیدم رفتم سربازی دخترا
واسه یه لیوان چایی له له می زدم
یارو گفت یه لیوان چایی سیصد تومن
خشتکشو کشیدم تو دهنش
زور می گن
کتک می خورن
عجب رویایی





Thursday, May 31, 2007

نیلوفر

دیشب کلیپ نیلوفر رو دیدم
همونی که اندی کوروس با این سه تا جقله خوندن
ریده بودن به آهنگ
نیلوفرو از دختر صحرا تبدیل کرده بودن به جنده

Monday, May 21, 2007

feel the rain on your skin

feel the rain on your skin
می دونم این روزا باروون نمی یاد
ولی این آهنگ ناتاشا بدینگفیلد
اوفتاده تو دهنم
عجیب احساس دلتنگی می کنم
احساس می کنم یه چیزی داره همه ی چیزای قشنگو ازم می گیره
و باعث می شه از چیزی لذت نبرم یا نسبت به یه چیزی ولع داشته باشم
بعضی وقتا
که با خودم می شینم یا دراز کش فک می کنم
به این نتیجه می رسم
هیچ خاطره ای خوش تر از همون 18 سالگی های با آشو نداشتم و این یعنی فاجعه
یعنی اگه با آشو هم آشنا نشده بودم احتمالا کل خاطراتم پاره های زجر آور به درد نخوری بودند
متوجه شدم
خانواده من به یه نخ بندن و با یه خطا ی من موقتا میپاشن از هم . این
حقیقتو وقتی می فهمم که خطا کردم و کار از کار گذشته و دوباره با خودم شرط می ذارم
تا چند ماه بهشون شوک وارد نکنم
این منو نابود می کنه
تحمل فشار این همه خود داری
زندگی مث یه مونگل

Wednesday, May 16, 2007

پسرم حجابت را رعایت کن

1
دیروز بعد از ظهر تو مولتی ، آخر وقت بود
که استاد ابله ما دوباره یکی از همون استراحتای طولانیشو داد
بچه ها که حوصلشون سر رفته بود نمی دونم چی شد که در مورد یکی از برنامه های تی وی حرف زدن
در مورد اعتیاد
اولش خیلی ملایم بود . ولی بعدش صحبتشون رسید به یه چیزی به اسم کرک
من با شیکم خالی داشتم به اجبار به حرفاشون گوش می دادم
حرفاشون به قدری فجیع و غیر قابل تحمل شد که فقط به خانوم کاف گفتم
بسه لطفا بسه کاف
کیفمو برداشتم تا برم
ثاد گفت کجا می ری بمون
گفتم این حرفا واسه شما پوس کلفتا عادیه . من نمی تونم تحمل کنم
*******************************
2
کاف می گه
خوب چی کار کنه
یه نفر که افسرده گی داره
چرا کرک نکشه ؟
دلم می خواست یه کف گرگی بیام تو صورتش
******************************
3
یه سی دی دسم رسیده
آهنگی توشه به اسم
تو همه چیز منی چشم قهوه ای
من این آهنگو از کلاس چارم دبستان رو ی یه کاست داشتم
که در دوران دانشگاه دو در شد
ولی
هنوزم چشم دنبال اون کاستس
you re my every thing
brown eyes
********************************
4
دیروز نشستم واسه بار دوم بابل رو دیدم
از اول تا آخر
حال کردم که کسی خونه نبود و آزادی بیان احساسات داشتم
البته همیشه داشتم
اما
لازم داشتم وسط فیلم یه دفه پاشم و راه برم
*****************************
5
جدیدا می بینم پسرا وقتی می شینن
یه وجب از شورت و چاک کونشون معلومه
رسما اگه دوس پسری داشتم که همچین غلطی
از کونش سر می زد باش کات می کرد
رسما ندارم
*****************************
6
مسخرم نکنید
ولی برای اولین بار تو عمرم بعد از یه کفش سبز
یه کفش زرشکی گرفتم
روحیه آدمو دگرگون می کنه رنگش
جالبه
*****************************
7
بعضی وقتا که چیزی منو عصبانی کرده
فقط منتظرم یکی تو خیابون دری وری بم بگه
اون وقت عکس العمل نشون می دم
اما همیشه
تنیجه معکوس داده
به جای این که حرصم خالی بشه
لشکری از ناسزا شنیدم
این جا سرزمین نفرین شده ایه
هر روز باید به دنبال یک سیاست تازه باشی
برای در امان بودن و آسیب ندیدن
****************************
8
اون روز داشتم فکر می کردم
جدی جدی وظیفه ی یه گرافیست چیه
دوس دارم تو اکثرکارایی که درس می کنم
نشونه ای از صلح و مبارزه باشه
اما کجای این خراب شده میشه اینا رو به کار برد
کلا اگه یکی دوست داشته باشه
اثرش با آرمانش گره بخوره تو کدوم
مملکت باید جون بکنه
**************************
9
فریال می گه
پسرا خیلی سلیقشون سکسی شده
می گم مثلا ؟
می گه مثلا همشون عکش آنجلینا جولی رو می ذارن رو دسک تاپ
یا عکسای سکسی جنیفرو می بیننن
دوست عزیز به من نگو که تو آنجلینا جولی رو تحسین نمی کنی
چرا که اون فقط سکسیه
و جنیفر لوپز رو دوست داری
چون اندام سکسی داره
نمی دونم چرا
برای من
یه پسر سکسی
پسری نیست که عضله چنذانی داشته باشه
یا هیکل جندان رو فرمی داشته باشه
اولین بار که احساس کردم جیمز بلانت می تونه واسه من
سکسی باشه وقتی بود که برای اولین بار فقط صداشو شنیدم
بدون این اینکه چهرشو ببینم
*****************************
10
دلم می خواد یه متن سکسی بنویسم

Monday, May 14, 2007

حرفای تکراری

وقتی خستگی روزا رو حس می کنم
دل انگیز ترین خواسته ام داشتن یه دوسه
تا کنارم روی مبل بلمه ، درحالیکه کمی زیتون یا خوردنی جولومونه و تی وی شو می بینیم
کمی هم حرف بزنیم
و دلم می خواد یه چیزی بم بگه نگران لحظه ها نباش
نگران کار فردات نباش
نگران اول بودن نباش
من تو یه دوره تو روابط اجتماعی به صفر رسیدم
طوریکه یافتن یه دوست که بش حس دوست داشتنم رو
منتقل کنم ، برام در حکم دویدن تو سربالایی شد
لطفا برام بنویسید
شما چطور دوست پیدا می کنید؟
چطور دوستی هاتونو موندگار می کنید؟
فرض کنید ناشا از دخترایی خوشش میاد که دربرخوردشون
با ناشا آرووم و با ادب باشن
کم حرف اما کاری باشن
خلاق اما کم ادعا باشن
و چیزهای دیکه
آیا ناشا
اگر این خصوصیاتو در دختری پیدانکرد باید......
ناشا دوست داره یه دختر هم به اندازه یه پسر براش جذاب باشه
و اونو سرشار از تمنا کنه
آیا این یه مرضه ؟

Saturday, May 12, 2007

بریجیت جونز

سوسک
*****
خانوم ثاد می گه بچه های امیر کبیر بابت یه سوسک توی دانشکده هم اعتصاب می کنن
من متعجبم از ثاد . اون باید خوشحالم باشه . کلا بعضی ها نمی تونن درک کنن ما تو چه شرایطی هستیم
و واسه چی باید مبارزه کرد حتی به بهانه ی یه سوسک
******************************
طبیعت
***
یکی داشت می گفت
یعنی این دخترای جینگول پینگول دارن مبارزه می کنن که با این لباسا میان بیروون
من معتقدم درصد زیادی از اونا چیزی از مبارزه سیاسی نمی دونن بلکه طبق طبیعتشون رفتار می کنن
اونا طبق طبیتشون آزادی در پوشش رو می خوان و این همون مبارزه ست
اونا بدون اینکه بدونن دارن مبارزه می کنن
******************************
لطفا عاشق نشو
**********
روزهام از عشق خالی شدن
رسیدم به یه حالت آرامش و بیخیالی
احساس می کنم تا آخر دنیا می تونم اینطوری ادامه بدم
کاش فقط می تونستم به مغزم بگم
لطفا عاشق نشو
*********************************
بریجیت جونز
*********
من در تمام عمرم
دوستان دختر زیادی نداشتم
اما همیشه
می تونستم خیلی خوب تصور کنم که از یه دوست دخترچی می خوام
برام خیلی سخت بود که بتونم به راحتی رابطمو با دخترا ادامه بدم
همیشه فک می کردم برای بودن با یه دختر باید چیز فوق العاده ای باشی
و در نهایت
تنها چیزی که نهایت آرزوهای من در رابطه با یه دختر می شد
یه رابطه عمیق عاطفی
که اگه جا داشت و دو طرف راضی بودند می تونست جنسی هم باشه
شدت این آرزو و علاقه در مواقعی اون قدر زیاد میشد که
پیدا کردن یه دوس دختر برام لذت بخش تر از دوست پسر می شد
هنوزم به شدت دوست دارم همچین دوست دختری داشته باشم
ولی تمام مواردی که اطرافم می بینم غیر قابل تحملند
من یه تیپ مث بریجیت جونز رو دوست دارم
زیبا ، گوشتالو، مهربان

Wednesday, May 09, 2007

نمی ذارم غم بهم تجاوز کنه

I love you
You are better than an ice cream
*********************
2
دارم جون می کنم
واسه یه نخود خلاقیت
سایتا رو زیرو رو می کنم
واسه یه کار
تا از روش یه کمکی کپ بزنم
گاهی وقتا آدم به تفاله می رسه
********************
3
یه آقایی ، میان سال تو تاکسی کنارم نیشس
تو دسش سی دی بابل بود
نیشم باز شد
کیف می کنم از این که مردم فیلمای خوبو انتخاب کنن
بابل فیلم معرکه ای بود
هر سه تا موقعیتش
مخصوصن اون دختره
چون شبیه یه مقطعی از زندگی خودم بود
*********************
4
این دختر
قطر کمرش قد کتاب ایلوستریتوره منه
نازکه و شکننده
و البته زیبا
از اون مدلاس
که هر پسری ببینه هوس داره باش لاسی بزنه
ازش می پرسم استاد جلسه قبل چی درس داد
می گه من نبودم
می گم چرا ؟
نگام می کنه
می گم دپ بودی ؟
نگام می کنه
می گه تا دم کلاس اومده ولی داخل نیومده . می گه
دوس پسرش دو روزه رفته سر کار و اون الان احساس می کنه باید بره پیش یه دکتر
بیچاره!!!! جوجولووو
وقتی قضیشو واسه بابا تعریف می کنم معتقدم که اون باید این دورانو بگذرونه
همونطوری که من گذروندم بدون این که حرف حساب حالیم بشه
من معتقد بودم اون خیلی جوجس واسه عشق
همونطور که من بودم
اون حتی نمی خواد قبول کنه که دپ زده
بابا معتقده عشق ربطی به کمر و جثه و سن نداره
و حتی 15 سالگی هم خیلی زیاده واسه درک عشق
***************************
5
یه پسر کوچولو تو اتوبوس داره از مامانش می پرسه
مامان این میله هه وسطه اتوبوس واسه چیه
مامانش خیلی بی حوصلس
راسش
فقط آرزو می کنم
دوره ی این سوالای آپارتایدی به بچه ی من نرسه
*************************
6
همیشه دلم می خواسته
مث دخترای سکسی
تختخوابم بوی عطر بده
**************************
7
یه مدت که بیکار بودم
دچار حرص شدیدی شده بودم
فک می کردم همه چی قشنگه
فیلما ، موزیکا، اپراها
می خواستم همه رو داشته باشم
جدیدا حتی تلویزیون هم روشن نمی کنم
****************************
8
آبجی کوچیکه رو از پشت شونه هاش بغل کردم
و بش گفتم گوگولی من
که معنیش می شد
خیلی دوست دارم و داری می ری خیلی دلم برات تنگ می شه دوباره
گاهی وقتا
در آغوش گرفتن بیشتر از بوس فاز می ده
*****************************
9
بدن تو
مث یه قاره
ناشناختس
بوسه های من
کشفش می کنن
***************************
10
نمی ذارم غم بهم تجاوز کنه

Sunday, May 06, 2007

همین برام کافیه

من دارم گه می زنم به کلاسا
اضطراب دارم
و ایده ندارم
اضطراب دارم
چون ایده ندارم
و ایده ندارم
چون اضطراب دارم
و این داره فلجم می کنه
یادمه
سال اول دانشگاه
یه روز با آشو تلفنی حرف زدم
بش گفتم آشو من نمی تونم . نمی تونم یه مهندس بشم
و آخرشم ریدم تو مهندسی
الان همون حسو دارم
و شدید داره فلجم می کنه
دلم می خواد داد بزنم
احساس می کنم یه چیزی با خاراش تو قفسه سینم گیر کرده
شاید احتیاج دارم با تمام وجودم برقصم
شاید من به یه مرخصی احتیاج دارم
شاید من به کمی هیجان نیاز دارم
بدن من داره منو گیج می کنه
اون داره سربه سرم می ذاره
صبح ها بلند می شم
بدون هیچ ایده ای و این نابودم می کنه
دقایق طولانی به عکس ها خیره میشم
اما چیزی به نظرم نمی رسه
من کم هوش نیستم
هوش متوسطی دارم
اما اصرار دارم ازش فاجعه درست کنم
کارهام روی هم تلنبار میشن
اون قدر بهم اضطراب وارد میشه که باید برم حموم
این فاجعس
این دقیقا یه فاجعس
و من درگیرشم
برام مهم نیست کی چی میگه که می گه
من حرف خاصی واسه گفتن این جا ندارم
من که فیلسوف نیسم
یه دختر معمولیم
سکولار
و ضد آپارتاید
همین برام کافیه
و معمولی می نویسم
و در آخرگه بگیرن این دنیای سرمایه داری رو

Saturday, May 05, 2007

خط ریش نصف نمک پسره

احساس خوبی ندارم
از ین که کلاسو پیچوندم
ذره ای احساس عذاب وجدان دارم
فک می کنم نکنه یه وق برگردم به دوران دانشگاه و
دیگه سر کلاسا نرم
گاهی وقتا باید مث سنگ بود

*************************
2
اومدم کافی نت
یاهو مسنجرو باز می کنم
و از قسمت موزیکش دنس موزیکو انتخاب می کنم
اوخ خدای من
من دچار یبوست هیجانی شده ام
************************
3
بانو ی من
بانو هن
مرد
من درس مث روزی که تو بغل امانوئل زار زدم
وسط اتاق زار زدم
آبجی کوچیکه می گفت
ناشا گریه نکن این فقط یه سریاله
بابا می گفت بذار گریه کنه سریال هم تجسم میشه
*************************
4
من واقعا خوشبختم که تو خونه ای زندگی می کنم
که می تونم واسه مرگ یه شخصیت سریالی توش زار بزنم
و کسی مسخرم نکنه
خونه ازت ممنونم
*****************************
5
ولادیمیر مایاکوفسکی یه شعر داره
که تقریبا این جوری شروع میشه
.......
من زیبایم
بیست و دو ساله
تندر صدایم
......
من یه زمان با ولادیمیر زندگی کردم
و وقتی خوندم
با گلوله خودکشی کرده
انگار موقتا خودم مردم
عشق ورزی ولادیمیر منو مجذوب می کنه
و شعراش دیوانم می کنه
وقتی می گه
......
ماما پسرت مریض شده
پسرت بهترین مریضی دنیا را گرفته
پسرت عاشق شده
.
.
.
.
*************************
6
بهم ثابت شده نمی تونم با پسرای خیلی کیوت ارتباط برقرار کنم
پسره باید در حدی از نمک و وقار و شادابی باشی اما زیاد جینگول پینگول نباشه
پسرای عینکی وری لاولی هستند
به خصوص وقتی که عینکشونو بر می دارن
و زیر چشاشون گود افتاده

آآ
رو هر چیش بی نظمه
رو خط ریشش یا همون پا زلفیش دقیق باشه
چون خط ریش نصف نمک پسره
**********************
7
من دقیقا خیلی حسودم
تازگیا کشف کردم
که حتی به خندیدن دیگران هم حسودی می کنم
من مدت ها سعی کردم تا به نزدیک ترین کسانم حسودی نکنم
چون حسادت
نابود کننده ست
حسادت نابود کننده ست
هر وقت دارم می رم که شروع کنم به حسادت
به خودم می گم
ناشا
گوش کن
تو یه موجودی
اون یه موجود دیگست
هیچ انتخابی در کار نبوده
هیچ گریزی هم ازش نیست
آرووم باش
***********************
8

بیشترین احساساتی که تو عمرم تجربه کردم
کینه
ترس
خجالت
عشق
ترحم
بوده
**********************
9
دلم برای بعضی تجربه ها تنگ شده
خودم خواستم
خودم خواستم این زندگی استیدی استیت رو انتخاب کنم
راسش از اون کتاب گنده هه ی موازنه مواد فقط همین
استیدی استیت یادمه
که صبح پاشم
برم کلاس
شب بیام
یا ظهر بیام
بعدشم کارامو بکنم
بدون هیچ تماسی
بدون هیچ تفریحی
حق داره شاید
چنین آدمی حق داره به خنده ی دیگران حسادت کنه
*********************
10
دیروز مجبور شدم
یه فیلم دو ساعته ی عاشقانه رو با آبجی کوچیکه نیگاه کنم
فیلم لطیفی بود
مشکل من توی فیلم دیدن اینه که
همیشه می رم تو نقش یکی از بازیگرا و امکانش هست تو یه صحنه به فاک برم
و اون قدر فشار عاطفی بم وارد بشه
که نیاز پیدا کنم به یه حموم