Sunday, April 30, 2006

در ساعت پنج صبح


ریز زنی های پیانو
منو یاد
جیک جیک گنجشک
میندازه
عوضش پنج و نیم صب
که گنجشکا منفجر میشن
ازهر چی
ریز زنی پیانو هست
متنفر میشم

بدن من

این نقاشی مقام اول را در یکی از مسابقات کودکانه آناتومی
با عنوان "بدن من" کسب کرده است

First Place

Eve Peyser
Age 9 1/2
New York, NY

Saturday, April 29, 2006

the more...

















the more i know about people
the more i love my fish

هایکو

جاده
در انبوه مردمان
همیشه تنهاست
زیرا که
دوستش نمی دارند

آخرین حرف های من در دوران جنینی

داره
به تولدم
نزدیک میشه
! مامان
لطفا
من
نمی خوام
بیام
بیرون
می خوام
تو.... این..... کپسول..... بمونم

فلفل نبین چه ریزه

دیشب مهمون داشتیم
با دو تا
کوچولوی فسقلی شیطون
که ناخن می کشیدن
رو تخته سیاه اعصاب
کف اتاق من
پر اسباب بازی شده بود
یه لحظه وایسادم و
خجالت کشیدم
که اتاقم
در عرض 5 دقیقه
دو تا بچه رو که رو هم
هفت سالشون میشه
سر کار گذاشته
رومینا بدو بدو اومد
که خاله، رهام دست بیسکوییتیشو
کرد تو آکواریوم
وقتی دید من زیاد خوشم نیومده
با لحن غمگین اما امیدوار کننده ای گفت
!اما هیچ کدومشون نمردن

Thursday, April 27, 2006

گرامافون

یک لووپ دردناک عاشقانه درست مثل گرامافونی است
که سوزنش روی پرخاطره ترین صفحه ی زندگیت گیر کرده است

مالیخولیای کارخانه ی موز سازی

کوچیک که بودم
فکر می کردم
موز رو توی کارخونه موز سازی می سازن
به خاطر مارک آبی رنگش
تا این که دیگه
هیچ موز مارک داری ندیدم
و این
پایان مالیخولیای کارخانه ی موز سازی بود

Wednesday, April 26, 2006

پرتقال کوکی


یه وقت
این فیلمو
تو پونزده سالگی
نبینینا
خل میشین
میرین
پی کارش

موری و گربه هاش


برای
مووری
و
گربه های
ناکامش

بارون امروز وارد تاریخ شد


صدری
بارون امروز
شیشه پنجره تو رو شست
شیشه ی دل منو پراز گل کرد

آسمان دیوانه ی دیوانه ی دیوانه

هوا امروز از مرز دو نفره گذشت
من حتی به هفتادو پنج صدم هم نرسیدم

Tuesday, April 25, 2006

یه نفرو نصفی

مامان میگه
روزای ابری
روزای دونفرست
ولی من
به اندازه ی نصفه هم نیستم
اون یه نفر و نصفی رو
از کجا بیارم؟

Sunday, April 23, 2006

دیوانه وار

گاهی اون قدر
احساس انباشته شده هست
که آدم نمی دونه
نیاز به
یه خنده ی دیوانه وار داره
یا گریه دیوانه وار
شاید هم یه فریاد دیوانه وار
گل بگیره این دیارو
که فقط جای آدمای سالمه

پیدا کنید پرتقال فروش را

فردی مرکوری
دیشب کلیپ یک نفر برای عشق ورزیدن
رو گذاشتم و تا جایی که آبروم اجازه می داد
جیغ زدم و از روی کتابش خوندم
و تیریپ خوانندگی اومدم
آشو همیشه می گفت
اگه فردی زنده بود دوستی من با اون
یه کم مشکل میشد
رکورد بدی هم نبود
به اندازه ی یک شانزدهم عمر فردی
دعوا و قهر و بوسه

NO..hmmmm..WAR


دلم لک زده
دلم لک زده
واسه یه تظاهرات ضد جنگ
یکیش مث این یکی

!ما اون روز رو خواهیم دید

هر وقت با نیوشا
از متلکای هر آشغالی
به جوش میومدم
نیو می گفت
آدم واسه ی هر سگی
یه چوب بلند نمی کنه
اگه قرار باشه
واسه هر سگی
که پارس می کنه
یه سنگ پرت کنی
که پدرت سرویس میشه
آروم باش
عزیزم
ما اون روز رو خواهیم دید
لب های ما تا بوسه ی بعدی خشک نخواهد شد

Wednesday, April 19, 2006

have u forgotten..

Tuesday, April 18, 2006

آن روز ها ، این روز ها و من

این روزها
به اتفاقاتی که بر من گذشته
می خندم
درست زمانی که اعتماد کردی
باور کردی و وابسته شدی
همه چیروبا
دستای خودت
به نابودی کشیدی
هنوز اون قدر پررو هستم
که نگم غلط کردم
اگه یه روز برگشتم به اون روزا
دیگه وا نمی بندم
دل می بندم

Monday, April 17, 2006

مامان

باید از روی جسد من رد بشی

Sunday, April 16, 2006

sleepwalking


دیشب توی یه مهمونی بزرگ بودم
تا جایی که یادم میاد فقط آدم می دیدم
و هی به چپ و راست می چرخیدم
تا با تازه واردا دست بدم
نزدیک دستشویی
وقتی داشتم با هوا دست می دادم
از خواب پریدم

Saturday, April 15, 2006

i am in love with my fish

دورگه از دنیا رفت . یعنی از آکواریوم رفت. یعنی مرد
حتی فرصت نشد مثل نارنجی بش تنفس لب به لب بدم

تمام ما به قتل می رسیم


ما دروغ می گیم
چون نمی خوایم
به این زودی بمیریم
ما دروغ می شنویم
چون تظاهر
به پذیرفتن
راست بودن دروغ
باعث میشه
مرگمون عقب بیفته
ما به جایی می رسیم
که آرزوهامون قد یه فندق میشه
آرزومون داشتن یه تیکه کیک میشه واسه کودک گرسنمون
آرزومون داشتن یه لونه ی سگی میشه .آرزومون میشه اندازه ی یه فقط
یه فقط
فقط بذار زنده بمونم
اگه از فقر بمیریم ما به قتل رسیده ایم
اگه بی خانمانی باعث مرگ ما بشه ما به قتل رسیده ایم
اگه سرما بچه های کوچیکو گوشه ی خیابون تلف کنه اونا به قتل رسیده ان
اگه توفان کاترینا بیاد و ما بمیریم ، ما به قتل رسیده ایم
وقتی زیر آوار زلزله جون میدیم به قتل رسیده ایم
من دنیایی رو می بینم که در اون حادثه ها ابزار قتل انسان هان
من دنیایی رو میبینم که تو اون رد پای قاتل ها گم میشه
چون اونا همیشه پشت حوادث مخفی میشن
من دنیایی رو میبینم که توش چیزی به اسم مرگ طبیعی وجود نداره
تمام ما به قتل می رسیم

ما دلمون تنگ شده


دلم مي خواد
تو برفا بغلت کنم
و
انگشتاي سفيد تو
با حرارت زبونم
گرم کنم
دلم مي خواد
تو رو
که توبرفا ايستادي
مث يه تصوير
هميشه
با خودم داشته باشم
زير گونه هات پر خون شده
تو زنده اي
و نفست حتي يخ هم آب مي کنه
ما مي دويم
و تنها راهي که ميتونيم اون ها رو فراموش کنيم
يکي شدن با طبيعته
پس بذار مث دو تا سگ جوون تو برفا بازي کنيم
و از شادي زوزه بکشيم
ما هر روز در حال ديده شدنيم
يک نفر شبانه روز در حال تعقيب ماست
ما حريممون رو از دست داده ايم
ما تبديل به خودسانسور هاي ضعيفي شده ايم
وکابوس ما وقتي شروع ميشه
که صبح چشمامونو باز مي کنيم
و ميبينيم اونا همه جا هستند
خوش به حال گوساله ها که تو چمن زار با هم بازي مي کنن
خوش به حال بچه شيرايي که رو سرو کول هم مي پرن
خوش به حال شتر مرغا
خوش به حال يوز پلنگا
خوش به حال گربه هاي وحشي
دست از سر ما برداريد
بذاريد برقصيم . بذاريد بخنديم
ما دلمون براي خودمون تنگ شده
ما دلمون براي ابراز وجود تنگ شده
ما دلمون براي لبخند زدن به آدما تنگ شده
ما دلمون براي انسان ديده شدنمون تنگ شده
ما دلموون واسه بوسيدن هم تنگ شده
ما دلمون براي فهميدن هم تنگ شده
ما دلمون براي زندگي اي که هيچ وقت تجربش نکرده ايم تنگ شده

Thursday, April 13, 2006

john lennon

imagine all the people
sharing all the world

تب

بعضی چیزها
بهتره از دور دیده بشن
مثل مجسمه ای
که یه گوشه اش پریده
مثل یه اثر نقاشی
که اصل نباشه
مث آدمی که تب داشته باشه
مث من