Saturday, February 24, 2007

;احساس می کنم پر نقطه ضعفم
امروز کلاس مولتی مزخرف بود
دیگه به شین فک نمی کنم
هر چند که هنوز اعتقاد دارم لاور بودن با اون خالی از لذت نیست
احساس عجیب ترمیناتوری می کنم
چه تناقضی
مثلا طی عملیات چند روزه خودمو به آب و آتیش می زنم واسه شین
بعد یه دفه وقتی به یه نقطه ی در حال فید شدن خیره شدم توی اتوبوس
به این تصمیم میرسم که الان چندین ساعته به شین فک نمیکنم
جالبه
گاهی اوقات که از پشت سر به اون خیره می شم و صداشو می شنوم و صدای خنده هاشو می شنوم
احساس می کنم اونم به اندازه ی بقیه بچه های مولتی برام غیر قابل تحمله
بعد می شینم به خودم تف و لعنت می فرستم که تو چته ناشا
چی تو رو راضی می کنه ؟
امروز با آقای میم برخورد لفظی داشتم
موضوع این بود که یکی از پسرای کم سن و سال کلاس ترکیب "بیماری های مقاربتی"
رو با صدای بلند خوند
من بش گفتم زشته
میم گفت چکار داری بچه رو بذار خوش باشه
گفتم این کارا خوش بودن نیس میم کلاس حرمت داره
میم یه چیزی گفت مث ریدم تو حرمت ولی مودبانش
منم گفتم راس می گن که نسل جدید پفیوز شدن
میم میگه آره شدیم
یه کم حرصم خالی شد
همچین حرصم خالی شد که نگو
من خفن عکس العملیم

Friday, February 23, 2007

تازگیا کشف کردم ذهنم اتوبوسیه
یعنی درست از زمانی که شروع کردم سوار اتوبوس شدن
همچین این مغزم سناریو می بافه واسه خودش
حال می کنم

وقتی اچ تی ام ال کار می کنم مث یوگا کار ناشی می مونم
که منتظر بهونس تا به درو دیوار فش بده

Monday, February 19, 2007

داستان کادو

آقا ما بلاخره این کادو هه رو دادیم وارد کلاس شدیم دیدم خانم ث و کاف و آقای شین تو کلاسن خوشحال شدیم حول کردیم گفتیم اینم فرصت رفتم یه برگه یادداشت کندم همون موقع آقای شین برگشت گفت حالتون خوبه حسابی حولیده شده بودم لبخند زدم گفتم مرسی معمولا این قد رک احوال نمی پرسید فقط سلام می کرد رو یادداشت یه چیزایی نوشم مث این " سلام. این کادوی ولنه. می دونم لاور نیستیم . ولی یه جورایی دچار ولنتانیسم شدم"گذاشتم رو کادو آروم رفتم طرفش گذاشتمش بغل دستش و فقط توجهشو بش جلب کردم و رفتم بیرون بعد از چند دقه برگشتم مث کس خلا یه کم لبخند می زدم سعی کردم خودمو کنترل کنم پس نشستمو با خانم ث مشغول صحبت شدم بعد از چن دقه شین اومد طرفم گفت هزینش چند شد خانم نون؟لبخند می زدم همواره و همواره گفتم اصلا مهم نیست آ خه من هنوز نمی دونم واسه چیه یه لحظه کپ کردم . گفتم بدبخت حق داره . دست کم اگه می نوشتی آی لاو یو ای چیزی تکلیف روشن بود اصلا کادوی ولن دادن به پسری که اصلا نمی دونی چه احساسی نسبت بت داره چه معنی داره ناشا گفتم این فقط یه کادوهه . دوست داشتم بتون کادو بدم می دونستم این جوری میشه گفت نه نه پس لا اقل توش یه چیزی بنویسید گفتم شاید دوست داشته باشید دست نخورده باشه نه بنویسید چی بنویسم ؟هر چی لحظه عذاب آوری بود باشه می نویسم و هر جوری بود از زیرش در رفتم و چیزی ننوشتم روی هم کادوی عجیب غریبی شد

Wednesday, February 14, 2007

crazy little thing called love

امسال ولن مث هر سال هیش کی به من کادو نداد
یعنی خدا وکیلی کسی وجود نداره که بخواد کادو بده
زده به سرم یه کادو بدم به آقای شین
ولی فکرشو کن مث صحنه هایی که کامران باغ مظفر تو تصورش می خواست زنش نازی رو بزنه
و هی با دهنش صدای فانتزی مشت در میورد
منم تو خونه با خودم تمرین کنم
عجب صحنه ای میشه
مثلا کلاس تموم شده
تو هی زور بزنی که آقای شینو تنها گیر بیاری
بعد حالا تنها گیر اومد
میری میگی آقای شین
>لبخند گشاد همیشگی<
اینو کادوی ولنه برای شماست
خیلی عالیه نه ؟
روابط عمومیم بیسته
اونم میگه ؟
ببخشید خانوم نون ولی ما که لاور نیستیم
همین کلمه کافیه که تو بمیری
من شرط می بندم که شین می زنه تو ذوقم
من شرط می بندم که شین می زنه تو ذوقم
شرط می بندم
فقط می خوام شانسمو امتن کنم

Tuesday, February 13, 2007

دیشب خواب دیدم ولادیمیر مایاکوفسکی از تو پوسترش در اومد و تو اتاق را رف
پشت سرش خواب دیدم یه چیزی بین سوسک و خرچنگ می خواد بهم حمله کنه و من فقط از ترس زل زدم بش
خوابام پست مدرن شده

Monday, February 12, 2007

بهترین اس ام اس این روزا

پنج راه حل براي خوشحال بودن : 1- داشتن يک دوست خوب مثل من 2- داشتن دوستي مثل من 3- فقط داشتن من
چار: داشتن من . پنج:من

Wednesday, February 07, 2007

30 seconds to mars


این عکس باند تری سکندس تو مارس هست . که این چند روز باش کیف می کنم
ولی مامان همش می گه کمش کن اونی که شال دور گردنشه خوانندس این جا صورتش لاغره
تو کلیپه جدیدشون کمی گوشت اوورده زیبا شده کلا صورتش مث ماره
ولی گروه خوشتیپین
دیروز سر کلاس آقای میم کمی جدی بود
خانم ثاد سر به سرش می ذاشت . کلا سر به سر هر موجود مذکری می ذاره
آقای دال بش می گفت میم تو عاشقی
بش گفتم نه اشتبا می کنی اونایی که عاشقن مث من نیششون بازه
میم میگه ای لو داد ناشا عاشقه
برگشتم نگاش کردم گفتم نه میم کسی زیاد این شانسو نداره که عاشقه من بشه
فک کنم نفهمید چی گفتم چون برگشت گفت خودت باید بخوای
خودمم سوتی دادم چون بدون این که کسی عاشق من باشه من می تونم عاشق باشم
باید برای جلسه بعد یه پوستر وکتور با موضوع مولتی مدیا بزنیم
چار تا پوستر زدم بد نشده
خوشم میاد وقتی آدمو محدود می کنن
مثلا موضوع می دن
می گن حالا بدو دنبالش
آدم می دونه شب که سرشو می ذاره رو بالش در مورد چی خواب ببینه
و صب که پا می شه در مورد چی ایده بگیره
و هر چیزی اونه به چه موضوعی معطوف کنه
این چند روزم مولتی مدیا برام این طوری شده بود

Thursday, February 01, 2007

دلم می خواد یه بار یه جوک بگم

به معتاده گفتند با 45 و 46 و 47 و 48 جمله بساز. گفت : چلا پنجه مي کشي؟ چلا شيشه مي شکني؟ چلا هف نمي زني ؟ چلا هشتي ناراحت؟
بابا من اصن استعداد جک تعریف کردن ندارم چون وسطش خودم همش می خندم یا لکنت می گیرم
یه شیوه ی خوب جک تعریف کردن جدی تعریف کردنشه
بیخیال ،جدی بدون لبخند تا طرف بپوکه
وای به دلم مونده یه بار من بجکم یه طرفی بپوکه
به دلم مونده یه بار من بجکم یکی بپوکه بدوهه دنبالم
به دلم مونده یه بار من بجکم یه طرف بپوکه بدوهه دنباله من ، من فرار کنم تو حموم
به دلم مونده یه بار من بجکم یه طرف بپوکه بدوهه دنبال من ، من فرار کنم تو حموم ، اون بیاد دنبال من
به دلم مونده یه بار من بجکم یه طرف بپوکه بدوهه دنبال من ، من فرار کنم تو حموم ، اون بیاد دنبال من تو حموم بعد من برم زیر دوش
به دلم مونده یه بار من بجکم یه طرف بپوکه بدوهه دنبال من ، من فرار کنم تو حموم ، اون بیاد دنبال من تو حموم بعد من برم زیر دوش اون بیاد زیر دوش
به دلم مونده یه بار من بجکم یه طرف بپوکه بدوهه دنباله من ، من فرار کنم تو حموم ،اون بیاد دنبال من تو حموم بعد من برم برم زیردوش،اون بیا زیر دوش بعد یه ماچ حسابی بگیریم
دلم می خواد یه بار یه جک بگم