Tuesday, March 28, 2006

وقتی ژپتو اعلام انزجار میکند

چند تا دختر رقاص با آستین های حلقه ای و البته دامن های بلند
لبخندهای سکسی و سینه هایی که دل هر پسری رو میبره مشغول رقصن
ژپتو که نمی تونه چشمشواز تلویزیون برداره میگه
من از این خانوما خوشم نمیاد
اطرافیان شاهد این صحنه هم به نیوشا توپیدند
که تو آخرش این پسرطفلکی رو مثل خودت کرد
*ازنوع فیمینیست ضد سوء استفاده ابزاری از زنان*
ژپتوهم این وسط نه گذاشته ، نه برداشته گفته
من از این خانوما خوشم نمیاد
از اونایی دوست دارم که با مایو می رقصن

Friday, March 24, 2006

آقا و خانوم اسمیت

بابا آقا و خانم اسمیت
من اگه بچه دار شده بودم
الان بچه ام سه دور این فیلمو بدون سانسور دیده بود
ملتو گول نزن
دوتا فیلم بذار بلکه روح این ملت کمی لطیف شد
دو تا فیلم بذار پسر مردم یاد بگیره تا پشت لبش سبز شد
مث شغال راه نیفته دنبال اندام تناسلی دختر مردم
حالا صد بارم ماتریکس گذاشتی. آخرش چی؟

Sunday, March 19, 2006

آهای روسری آبی

دیشب مادر و دختری نشستیم فیلم روسری آبی رخشان خانوم بنی اعتماد
رو نگاه کردیم
البته برای بار دوم
نمی دونم چرا بار اول مث چغندر نپخته نشستم نگاه کردم
گه گاهی هم خمیازه می کشیدم که کی تموم میشه
ولی این بار
بعد از چهار سال انگار یه کم حالیم شده بود بابا چی به چیه
پس مو رو برای چی گذاشتن؟
همچین این موهامو می نداختم رو چشمام که کسی اشکامو نبینه
یه هو احساس می کردم سیب گلوم داره میلرزه
هی می گفتم دختر دلتو بزن به دریا بشین وسط اتاق یه دل سیر گریه کن
اون وقت بابا با مامان دعواش میشد
که این فیلما چیه واسه این دختر میاری خونه
احتمالا منم وسط هق هق هام ، همین طور که دماغم رو بالا می کشم می گم
این که چیزی نیست . تازه من خودم فیلم لاو استوری رو دیدم ، این قدر هم گریه کردم

Saturday, March 18, 2006

گرگ بازی

دیروز ژپتو خودشو رو زمین پخشو پلا کرده که حوصله ام سر رفته
نیوشا هم اعصابش خورد شده و بش گفته چی کار کنم ؟
برم رو میز برات برقصم؟
اتفاقا قضیه به خوبی و خوشی تموم شده .
یه کم رقصیدنو طفلک ژپتو هم خوشش اومده
رقص و کشتی در مورد پسر بچه ها معجزه می کنه
دختر بچه ها زیاد از بلندی و کول شدنو و تاب خوردن خوششون نمیاد
عوضش پسر بچه ها
به انواع شیوه های تاب خوردن و کشتی و لگد زدن واردن
و هر چی بزنیشون زمین با حرص و وله بیشتری حمله می کنن
درست مث یه حیوون درنده
پسر بچه های زیادی رو دیدم
که خودشون رو با حیوانات درنده و احیانا بازیگوش همانند سازی می کنند
مثلا همین طور که می گه من یه بچه گرگ کوچولوام
به طرف من حمله می کنه
و می گه تو مامانم باش و با من بازی کن
و مجبورم می کنه مث یه ماده گرگ گوشت گردنشو گاز بگیرم
و بازی بازی نوازشش کنم
من هنوز به این رازو رمز های بچه ها پی نبرده ام
بچه ای که به صداقت می تونم بگم تا به حال حتی تو تلویزیون هم یک گرگ رو ندیده
چه برسه به بازی یک ماده گرگ با بچه اش
نمی دونم چرا مامان ها سعی دارن به دختر بچه هاشون رقص قاعده مندو یاد بدن
مثلا می گن : حالا بچرخ . حالا قمبل بنداز . حالا شونه بلرزون
بذار بچه چار تا رختخواب بذاره رو هم باش کشتی بگیر
بذار دخترت یه کم حال بیاد
بذار بره تو کوچه با دو تا پسر بدو بدو کنه
باش گرگ بازی کن
این قدر طلا و گوشواره بش وصل نکن تا باورش نشه وسیله ی خوشگل شدنه
این قدر باربی نده دستش که فردا وقتی بزرگ شد مسواکو بکنه تو حلقش هر چی خورده بالا بیاره

من هم دوستت دارم

گفتن "من هم دوستت دارم " مث جواب سلام واجب نيست
کاري نکن که موج هيجان فکرتو از کار بندازه
ما معمولا اون جوابي رو نمي ديم که درسته
جوابي رو ميديم که شرايط از ذهن ما بيرون میکشه
یه زمانی میرسه که برای پشیمونی دیر شده

این آدم های محافظه کار نازنین

سلن دیون وقتی می خونه من واقعا به این فکر می کنم
که چه قدر می تونه براش لذت بخش باشه و از نظر روحی بهش آرامش بده
خوندن . رقصیدن. دویدن و خندیدن . نقاشی کشیدن
آب بازی و موزیک گوش دادن و بهتر از اون موزیک تولید کردن
خیلی از استرس های روحی رو کم می کنن
کمتر کسی هست که اینو ندونه
مشکل این جاست که وقتی مشکل میاد و مث بختک میوفته رو قلبت
تنها کاری که از دستت در اون لحظه بر میاد گریه سر دادنو پرخاش کردن به دیگرانه
هنوز یه کم بین خانواده ها جا نیفتاده
که دختر اخمو شونو در حال رقصیدن و شلنگ تخته های نا موزون ببینن
هنوز یه کم جا نیفتاده آدم تو خونه داد بزنه
آخه می گن دختری که صداش از یه حدی جیغی تر باشه
و هی داد بزنه و گوش خانواده رو ببره قباحت داره
کلا دویدن هم در این مملکت گل و بلبل جنبه تحریک جنسی پیدا کرده
مخصوصا اگه خانوم مذکور همچون من دارای کمی اضافات باسن باشه
به شخصه ترجیح می دهم از اتوبوس جا بمانم تا دنبالش بدوم
به نظر من این صدایی که از گلوی ما بیرون میاد صدای واقعی ما نیست
تمام این صدا ها و آوا ها
و زیر زبر ها محافظه کارانه و سانسور شده است
هر کس بنا به شغلش یک جور صدا از خودش در می آورد
آن قدر که صدا ی خودش را هم فرا موش می کند
صدا ها مثل مد مثل نوع عطسه و سرفه و عمل زیبایی تغییر می کنند
دوستانی داشتم که تمام سعیشان را می کردند تا صدای معمولیشان را نازک کنند

منتظر من نباش

منتظر من نباش
مرگ هیچ گاه
به سراغ فرشته ها
نمی آید

قلب سنگی



از اون موقع هفت هشت سال می گذره
من اول دبیرستان بودم
شایدم سوم راهنمایی
تلویزیون ایران قصه های جزیره رو پخش می کرد
همون قسمت هایی بود
که اون پسر، معشوق فیلیسیتی کور شده بود
بعد فیلیسیتی میرفت پیشش
و گریه زاری می کرد
و می خواست
که عشقشون ادامه پیدا کنه
اون زمان ما به موقع اش گریه هامونو مخفی می کردیم
ولی خوش نداشتیم جولوی جمع زیاد احساسات به خرج بدیم
حسابی تو دوران بلوغ و شکوفایی بودیم و حساس
البته کم هم حسادت نمی کردیم
مخصوصا به اون پسره آرتور که جانور شناس بود
دیگران رونمی دونم ولی خودم تو حسادت رقیب نداشتم
گاس پایک در جواب خواهش های فیلیسیتی گفت
بس کن فیلیسیتی من قلبم از سنگ شده
ما چند تا بچه جقله ی همسن و سال بودیم که دور هم نشسته بودیم
و نمی دونم چرا به این صحنه یه دفه پکی خندیدیم
بابا که ناراحت شده بود گفت
به جای خندیدین گوش بدید ، فکر کنید ببینید چی به سر یه
انسان میاد که قلبش از سنگ میشه و نمی تونه عشق بورزه
بلاشو نمی دونم
ولی هر چی که هست بین یک دقیقه تا هشت سال کار خودشو کرده

Friday, March 17, 2006

حامله گی گربه ها


بهاره
همه چیزبه طرز تهوع انگیزی
سبز و زرد و قرمزفسفری شده
یه نی نی ماهی واسه آکواریوم گرفتم
گفتم شاید ماهی هاهوس بچه کرده باشن
دیروز
زندگی اجتماعی ماهی هامو روانشناسی کردم
آدما هزارتا رو دارن
روانشناسی نشن سنگین ترن
نمی خوام قبل ازحامله گی گربه ها
زندگی تموم بشه