Sunday, April 29, 2007

روایت فتح

آقا تو این بلاگ پرنده پر نمی زنه
از همون دو نفری هم که واسه خاطر دلخوشکنی من کام می ذارن
خواهش می دارم دیگه نذارن
بنده به زودی خودکشی فرهنگی می کنم
*********************
من افسرده ام
نمی تونم بنویسم
فقط می خوام
کار کنم
برام مهم نیست کدوم پسر انتری بلاخره خوشش میاد لبامو ببوسه
برام مهم نیس
فقط می خوام کار کنم

Friday, April 27, 2007

با من حرف بزن

بنده رسما صبح که شاشم زیاد بود شاشیدم
تو دهن هر کی خونده
دیگه ازت بدم میاد پیشم نیا عروسک
درک نمیکنم ملت اسکل چطور کون
بیمصرفشونو با این آهنگ تکون می دن
من اگه بلد بودم
یه شعر می نوشتم در جواب افشین
می گفتم
منم از تو بدم میاد
انچوچک ناقص الخلقه ی کس لیس
************************
2
تو اتوبوسم
یه دختر سوار میشه.ظاهرا یکی از دوستای قدیمیشو می بینه
شروع می کنن به احوال پرسی و در عرض دو دقه
کون و عرض کمر و صورت و جوش موشو و اضافات دنبه
همو سرپا با نگاه ارزیابی می کنن. گفتم
یعنی خاک تو سرتون
*********************
3
شکست در عشق
برای من
درست
مثل
سقوط از یه دره ست
رو یه عالمه بالشت
*********************
4
بدن من خسته است
بیا در آغوشم بگیر
من در این خیالم
که آغوش تو
به خستگی من
مبتلا شود
*********************
5
با من حرف بزن
من به صدای تو
محتاج ترم از موسیقی
من توهم گم شدن
در میان زباله های اتمی را دارم
و هر صبح
با این کابوس
به حمام می روم
که سرطان پستان دارم
با من حرف بزن

Wednesday, April 25, 2007

قند مکرر لب و دندان تو

1
i miss you, miss you so bad
***********************
2
یه نفر برام آف زده
که
عشق گاهی سوء تفاهمی ست بین دو احمق که با یک ببخشید به پایان می رسد
یاد خودمو شین میوفتم
*********************
3
از کلاسا که بر می گردم
خط مقنعم رو گوشمه
نگاه می کنم به دخترای جینگولی تو خیابون
به خودم می گم
اگه اینا زنن
پس من چیم
***********************
4
لب های بی رنگ من
با بوسه های تو
آفتابی
می شود
**********************
5
افسرده گی وقتیه
که هم روزای آفتابی
هم ابری
واست دلگیر باشه
افسرده گی یعنی چیزی شاد یا غمگینت نکنه
افسرده گی سگ سیاهیه که باید
پخش کنی
************************
6
تو خودت قندو نباتی
شکلاتی شکلاتی
بعضی وقتا این بم حال می ده
بعضی وقتام این یکی
قند مکرر لب و دندان تو
* من عاشق دندونم
************************

Sunday, April 22, 2007

و من دقیقا می دونم

این روزا حس موزیک عشق مادرانه ی کویین رو دارم
مخصوصا قسمتی که می گه
Mama please, let me back inside
مرتب تو ذهنم تکرار می شه
دلم نمیاد کسی این موزیک رو نشنوه
و لیرکشو گذاشتم تا اگه خواستین بخونید
********************
وقتی به جریان ویریجینیا تک فک می کنم
و وقتی به اون پسر جوون به اسم چو فک می کنم
که عامل کشتار ویریجینیا بود
یه جریانی تو مغزم تند تند می زنه
چو یه نمونه ی تیپیک قابل پیش بینی بود
ولی کسی پیش بینیش نکرد
کسی اون قد به خودش زحمت نداد که این پسرو از مخمصه ای که توش هس نجات بده
اون مبتلا به اوتیسم بود . وقتی به اینا فکر می کنم احساس می کنم اون در تمام این مدت رنج کشید
و در حالی که در این فاجعه دیگرانوبه دردناک ترین و مبهم ترین شکل رنج داد خودشو از بین برد
خواهر چو یه نامه سرگشاده برای جهانیان نوشته . خیلی دلم می خواد بدونم اون نامه چیه
**********************
صبح ها
بوسه های تو
روی زنگ ستیزه جویانه ی ساعت را
کم می کند
صبح ها
دندان های تو
طعم شیر داغ می دهد
زیر لبهای من
صبح ها
آواز ریش تراشیدن تو
موزیک صبحانه خوردن من است
تو را دوست دارم
چون نان و شکلات
*********************
کلاس مولتی نمونه ی یه نسل بحران زدس
*********************
ما فکر نمی کنیم که می دونم آقای
iiiii
ما دقیقن می دونیم
واسه زندگی کردن تو این کثافت دیکتاتوری
یا باید دقیقن ندونی
یا باید دقیقن بدونی
و من دقیقن می دونم
و به خودم ایمان دارم
***********************
گاهی آدم عوض تلاش کردن واسه رسیدن به آرزوهاش
وقتشو صرف هر چه زیباتر ادا کردن آرزو هاش می کنه
***********************
گاهی اون قد ابله می شم که مغزمو صرف همدردی
با یه سریال تلویزیونی هفتگی می کنم
********************
آیا کسی که طاقت یک سیلی پدرانه رو نداره
طاقت سیلی پلیس جمهوری اسلامی رو داره ؟

Wednesday, April 18, 2007

یه چیزی واسه زیبا کردن

1
جدیدا هر پسری دو روز بام محشور میشه
روز سوم زده به چاک. شاید یه چیزی می خواد که من ندارم
یا یه چیزی می خواد که من زیر بارش نمی رم
هنوزم عقیده دارم اونا موجودات زیبای نفرت انگیزی هستند
گاهی اون قد پر توقعن که از ادامه رابطه مایوست می کنن
2
یه روز خوب روزیه که بدون انتظار شروع بشه
انتظار واسه اس ام اس
واسه تماس
واسه ای میل
واسه برگشتنت
برگشتنت
3
به بابا می گم
این خانوم کاف هر دو دقه یه بار زنگ گوشیشو عوض میکنه
بابا می گه
یعنی بیش فعاله؟
می گم
نه . یعنی خله
4
یه جایی می خونم
نوشتن درس مث یه دسه گله
یه چیزیه واسه زیبا کردن
5
من خسته ام
و فقط به یک چیز نیاز دارم
:
مشت و مال
6
یک نفر می آید
و پپسی کولا را تقسیم می کند
(فروغ)
7
بهترین هدیه ای که میشه بم داد کتاب شاهزاده ی دورگه ی
هری پاتره که دیگه هر کسی از
راه نرسه یه گوششو تعریف کنه برینه به کتاب
8
خدایا مصبتو شکر
درس جایی که می تونی گوزاز آدم بدی بیرون و آبرومابرو رو ببری
یه آروغ نامریی می دی بیرون
9
درس مث اینکه چیزی ریختی تو این رگات
یا دچار توهمی
وقتی به پسرا نزدیک میشی هر چی زدی تو رگ می پره
پسر مورد علاقت از درجه شاهزاده به نوکر تنزل می کنه وقتی یکی دو بار باش می پری
چه برسه بخوای باش بری تو رختخواب
10
چرا به افسردگی می گن سگ سیاه

Tuesday, April 17, 2007

دارم از کلاس برمی گردم1
چنان افسرده ام که فک می کنم چه فکر خوبیه تا صب رقصیدن
چنان افسرده ام که فک می کنم چه فکر خوبیه تا صب بدمستی و به هیچی فک نکردن
انگار تو مغزم آهنگ لاو استوری مرتب از نو تکرار میشه
2
یه کیلیپ تازه از لینکین پارک دیدم
به اسم "آنچه من کرده ام " .از این کلیپاس که پره از ویدیوهای پشت هم
درست مث کلیپ سیاوش قمیشی و کلیپ آخریه نیکل بک
کلا هر سه تای اینا رو دوس دارم
3
از عجایبه که خانوم ثاد تو هر سایتی که با ایلوستریتور می سازه
یه لینک سکس میسازه.منو خانم مهر هم یواشکی بش می خندیم
خداییش خنده دارم هس. کسی واسه سایت نمایش لینک سکس نمی ذاره
بچه می خواد بگه من خیلی مدرنم ولی راه رفتنشو یادش رفته
جدیدا مدرن بودنو با ناهنجاری نشون می دن
4
یه بابایی زده تو دانشگاه پلی تکنیک ویریجینیا
22 نفرو کشته
تو دنیای سرمایه داری بدتر از ایناش اتفاق میفته
سرمایه داری یعنی نابودی بشر
5
امروز از اون روزا بود که می خواستم زورکی یکی رو دوس داشته باشم
مهم نیس . رویاهای آدم تمومی ناپذیرن . گاهی وقتا زندگی تو رویای زیادی مث
اینه که تو یه تشت ژله تقلا می کنی . لذت بخشه . اما حاصلی نداره

Sunday, April 15, 2007

سرگرمی های کوچک

1
دیروز غروب از کلاس برگشتنی انگار
become so numb
از این گروهه لینکین پارک بودم
چنان غم عظیمی تو قلبم و تمام مکنوناتش بود
این بچه های مولتی منو افسرده می کنن
2
I've become so numb I can't feel you there
Become so tired so much more aware
I'm becoming this all I want to do
Is be more like me and be less like you
3
دیروز غروب برگشتنی از کلاس تصادفا راهم با شین یکی شد
می دونی اولین حرفی که بم زد چی بود ؟
فرمودن چرا این قد تو کلاس ساکتین
می دونید
حالم از این پسر و از سلیقه ی خودم به هم می خوره
4
آناستازیا داره جیغ می زنه
hold on hold on
مامان تو آشپزخونه نمی تونه تحملش کنه
5
i never saw a wild thing sorry for it self
a small bird will drop frozen dead
from a bought without ever having felt sorry
for it self
6
چه موهبتیه که موقع خواب یکی نوازشت کنه
بازوها. موها و خصوصا پیشونی
باید آرووم باشی و آخرین ذره ی هر تماسو بچشی
7
خیلی عجیبه
میشه با یه اسپری و یه قطعه موسیقی
یه روزو بازسازی کرد
8
اخراجیا رو دیدم . البته نه تو سینما . اصلا خوش ندارم به یکی بگم اون قد
خرفت شدم که می خوام برم سینما یه فیلم از این ده نمکی چماق دار ببینم
راستش .فقط متاسفم . واسه همه بازیگرای نازنینی که تو این فیلم واسم دیگه
بی ارزش شدن . البته ارژنگ و همیشه خیلی دوس داشتم . تیکه های با مزه ای هم تو این فیلم اومد
ولی خلاصش فیلمش آشغالی بود و مفت نمی ارزید.هنوزم می گم ده نمکی اشغال برو گم شو
9
و عشق در می زند
اما توهمی بیش نیست
بیشک سوپور محله است که ماهیانه اش را می خواهد
10
من تنهام
و کوچکترین سرگرمیم این است
که ستاره ها را
با سر انگشتان از اشک نمناکم
خاموش کنم

Thursday, April 12, 2007

چیزی که عاشقشی نابودت می کنه

rlu1
بچه های مولتی خرفت ترین و مزخرف ترین موجوداتی هستن که تو عمرم دیدم
اونا حاضرن یک ساعت در مورد کون یه دختر حرف بزنن اما بحث سیاسی نکنن
2
وقتی به حس آزادی فک می کنم
چیزای ساده ای به ذهنم می رسه
آزاد بودن
برابر بودن
و زیر سلطه نبودن
باعث میشه که تو بدرخشی
3
دیروز فیلم " وقتی سلطان بودیم" در مورد محمد علی کلی
رو پخش می کرد . منم جذبش شده بودم . مرد نمکی بوده
4
سه تا چیزو تو پسرااصلا دوس ندارم
انگشتر بندازن
ناخن بلند بزارن
مخدر بکشن
یه چیزو تو پسرا خیلی دوست دارم
اینکه سلایقش شبیه خودم باشه
5
چیزی که عاشقشی نابودش می کنی
چیزی که عاشقشی نابودت می کنه
این جمله رو کی گفته ؟
6
نمی دونم چرا ؟ ولی هر جا دو تا دختر و پسر و
با هم می بینم که احیانا یه خورده در حال عشق ورزی باشن
بهشون خیره میشم . خوشم میاد
رویت العیش نصف العیش
7
عشق نیرویی داره که میتونه آدمو باقالی کنه
فقط کار کردنه که کمکت می کنه نجات پیدا کنی
8
کوچیک که بودم یه عروسک زپرتی داشتم
که از نافش بش غذا می دادم
بابا یه چیزی حالیم بوده
9
من از زمانی که با دایناسور ها آشنا شدم
فهمیدم که خدا نیست
10
سه چیز منو میترسونه
جنگ
فقر
مذهب

Saturday, April 07, 2007

مث یه گوله برف

1. روزای خوب آدمو می سازن و من مث یه گوله برفم
مث یه گوله برفم
وقتی رو تن داغ تو آبش می کنیم
2.لبهایم را به لبهایت می بخشم
تا بی رنگشان کنی
ببین
این ماتیکها
هیچ کدام به من نمی آید
3.حقیرترین بهانه هایت را جمع کن و بگو
دوسم نداری
می خوام نگات کنم
تو فقط زیبایی آقای بهانه
تو فقط زیبایی
و پشت هر زیبایی یاهوشمندی نهفته
یا حماقت
4.آغوش ها برای که گرم می شوند ؟
و دندان ها
و زبان ها
برای که
همچون شکلاتهای داغ در هم فرو می روند؟
چه کسی به باران گفته است
همیشه موقع عشق بازی ما ببارد

Thursday, April 05, 2007

1
فکرشو کن آدما یه حالت پخش صدا تو مغزشون داشتن
هر وقت اراده می کردن دستگاه به را میفتاد
مثلا وقتی مث چی هیجان داری
هیچیو مث هیجان دوس ندارم
هیجان بوسیدن
هیجان فکر بکر کردن
هیجان شکلات خوردن
هیجان آب بازی
هیجان ، هیجان ، هیجان
تو دلم یه دنیا هیجانه
یه دنیا جیغه
جیغایی که وقتی می زنی اشکت در میاد
2
تا اون جا که مغزم کار می کنه اراده دارم واسه دوس داشتن
و انرژی واسه پیشرفت
و واسه پول در اووردن
3
تو دبیرستان به همکلاسیام در جواب اینکه بچه چی دوس داری
می گفتم : تا زمانی که مطمئن نشدم یه جنگ جهانی دیگه را نمی افته بچه نمی خوام
حالا خندم می گیره
این مملکت نیازی به جنگ جهانی نداره
4
یعنی
روزی میرسه
که من با یه تاپ و شلوار تو همین ایران خودمون
برم کنسرت منصور؟
5
تهوع انگیز ترین صحنه ای که امروز دیدم
خانمی بود با آرایش ژیگوولانه وری سنشوآل که تو اتوبوس مدرن جمهوری اسلامی
از این کتاب کوچولو ها اونم " همراه با قران " رو می خوند
6
پر نقش ترین خاطره ای که دارم وقتی بود که بابت خودکشی اون زنه تو اون فیلمه
تو اون سالن سینماهه تو بغل امانوئل زار زدم

Wednesday, April 04, 2007

یک/یه راه عاشق کردن پسرا اینه که اونا تو را در حال دیوونه بازیت ببینن
دو/چرا من چه یکی بمیره ،چه یکی به دنیا بیاد بازم دوس دارم برقصم؟
سه/هیچی نمی تونه باعث بشه به هدفم نرسم ، به جز شکلات
چار/هر وقت احساس کردی به یه کم آرامش مامانانه نیاز داری رک و راس به مامانت بگو . اونا از خداشونه که شما رو در آغوش بگیرن

خداحافظ مرغ دریایی

پشت در دسشویی ایستاده بودم
تو سرما این پا و اون پا می کردم
یه دفه از کوره در رفتم و گفتم
اون تو چی کار می کنی
داری هریون تزریق می کنی که این قد طولش می دی ؟
شوخی زشتی بود
امروز وقتی خبر تزریقی بودنشو شنیدم
حسابی تو دسشویی گریه کردم
یه آهنگ تند و قرص از برایان آدامز می زارم
اما مغزم خالیه
درس می خونم
اما مغزم پیش خاطرات بجگیمه با اون
که بهم کولی می داد
که باهام تو آب قنات بازی می کرد
که باهام پشت وانت دساشو مرغ دریایی می کرد
که برام خفاش می گرفت
برای من
اون
دیگه
یه
تباه شدست
خداحافظ مرغ دریایی

Monday, April 02, 2007

جواهری در قصر





سریال جواهری در قصر از جمله سریالایی هس که تا این جاش اسمی از خدا و توکل به خدا درش برده نشده

همه کاراشونو با اراده و تلاش خودشون انجام می دن . آدم کیف می کنه . حالا بیا

برو یه فیلم هندی نیگا کن

یا یه فیلم انگلیسی

یا ایرانی

دهنتو سرویس می کنه از بس می گه توکل به خدا و این جور مزخرفات

Funny Posters of Jewel in the Palace - Part 2