sleepwalking
دیشب توی یه مهمونی بزرگ بودم
تا جایی که یادم میاد فقط آدم می دیدم
و هی به چپ و راست می چرخیدم
تا با تازه واردا دست بدم
نزدیک دستشویی
وقتی داشتم با هوا دست می دادم
از خواب پریدم
posted by nasha @ 11:46 AM
Sunday, April 16, 2006
تایپ های روز ها و شب های بی حوصله گی و با حوصله گی ناشا این پیاده رو برای به پایان رسیدن ساخته نشده فقط گه گاهی در دست تعمیره
Previous Posts
- i am in love with my fish
- تمام ما به قتل می رسیم
- ما دلمون تنگ شده
- john lennon
- تب
- وقتی ژپتو اعلام انزجار میکند
- آقا و خانوم اسمیت
- آهای روسری آبی
- گرگ بازی
- من هم دوستت دارم
Subscribe to
Posts [Atom]
3 Comments:
manam mese toam mahi doost daram kheili ham matlab dar morede mahiha neveshtam tooye farvardin emsal neveshtam
linket kardam
sar bezan
درود بر تو،رویابین جاویدان
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home