Saturday, May 05, 2007

خط ریش نصف نمک پسره

احساس خوبی ندارم
از ین که کلاسو پیچوندم
ذره ای احساس عذاب وجدان دارم
فک می کنم نکنه یه وق برگردم به دوران دانشگاه و
دیگه سر کلاسا نرم
گاهی وقتا باید مث سنگ بود

*************************
2
اومدم کافی نت
یاهو مسنجرو باز می کنم
و از قسمت موزیکش دنس موزیکو انتخاب می کنم
اوخ خدای من
من دچار یبوست هیجانی شده ام
************************
3
بانو ی من
بانو هن
مرد
من درس مث روزی که تو بغل امانوئل زار زدم
وسط اتاق زار زدم
آبجی کوچیکه می گفت
ناشا گریه نکن این فقط یه سریاله
بابا می گفت بذار گریه کنه سریال هم تجسم میشه
*************************
4
من واقعا خوشبختم که تو خونه ای زندگی می کنم
که می تونم واسه مرگ یه شخصیت سریالی توش زار بزنم
و کسی مسخرم نکنه
خونه ازت ممنونم
*****************************
5
ولادیمیر مایاکوفسکی یه شعر داره
که تقریبا این جوری شروع میشه
.......
من زیبایم
بیست و دو ساله
تندر صدایم
......
من یه زمان با ولادیمیر زندگی کردم
و وقتی خوندم
با گلوله خودکشی کرده
انگار موقتا خودم مردم
عشق ورزی ولادیمیر منو مجذوب می کنه
و شعراش دیوانم می کنه
وقتی می گه
......
ماما پسرت مریض شده
پسرت بهترین مریضی دنیا را گرفته
پسرت عاشق شده
.
.
.
.
*************************
6
بهم ثابت شده نمی تونم با پسرای خیلی کیوت ارتباط برقرار کنم
پسره باید در حدی از نمک و وقار و شادابی باشی اما زیاد جینگول پینگول نباشه
پسرای عینکی وری لاولی هستند
به خصوص وقتی که عینکشونو بر می دارن
و زیر چشاشون گود افتاده

آآ
رو هر چیش بی نظمه
رو خط ریشش یا همون پا زلفیش دقیق باشه
چون خط ریش نصف نمک پسره
**********************
7
من دقیقا خیلی حسودم
تازگیا کشف کردم
که حتی به خندیدن دیگران هم حسودی می کنم
من مدت ها سعی کردم تا به نزدیک ترین کسانم حسودی نکنم
چون حسادت
نابود کننده ست
حسادت نابود کننده ست
هر وقت دارم می رم که شروع کنم به حسادت
به خودم می گم
ناشا
گوش کن
تو یه موجودی
اون یه موجود دیگست
هیچ انتخابی در کار نبوده
هیچ گریزی هم ازش نیست
آرووم باش
***********************
8

بیشترین احساساتی که تو عمرم تجربه کردم
کینه
ترس
خجالت
عشق
ترحم
بوده
**********************
9
دلم برای بعضی تجربه ها تنگ شده
خودم خواستم
خودم خواستم این زندگی استیدی استیت رو انتخاب کنم
راسش از اون کتاب گنده هه ی موازنه مواد فقط همین
استیدی استیت یادمه
که صبح پاشم
برم کلاس
شب بیام
یا ظهر بیام
بعدشم کارامو بکنم
بدون هیچ تماسی
بدون هیچ تفریحی
حق داره شاید
چنین آدمی حق داره به خنده ی دیگران حسادت کنه
*********************
10
دیروز مجبور شدم
یه فیلم دو ساعته ی عاشقانه رو با آبجی کوچیکه نیگاه کنم
فیلم لطیفی بود
مشکل من توی فیلم دیدن اینه که
همیشه می رم تو نقش یکی از بازیگرا و امکانش هست تو یه صحنه به فاک برم
و اون قدر فشار عاطفی بم وارد بشه
که نیاز پیدا کنم به یه حموم



3 Comments:

At 1:37 PM , Anonymous Anonymous said...

10: من معمولا تا اين حد توي نقش ميرم كه اگر من جاي اون بودم چيكار ميكردم.
---
8: :-o
---
7: ايده جالبي در مورد آروم بودن
---
6: واقعا فكر كردي كه پسراي خيلي كيوت اصلا آدم هستن؟
و ميبينم كه حسابي رفتي توي نخ پسرا.
ميدوني به تجربه ثابت شده كه ميگم از همچين چيزي با اين مشخصات خوشم مياد و اين رو ميخوام يه چيز ديگه مياد كه حداقل نيمي از اون خصوصيات رو نداره ولي دوستش دارم. مثلا پريروز رفتم پيراهن بخرم و گفتم حتما بايد يه تي شرت آستين بلند سفيد بدون هيچ علامتي باشه. آخرش يه آستين كوتاه قهوه اي با مارك خريدم.
باور كن انتخاب دوست پسر بعضي وقتا مثل لباس خريدنه.
---
من ديشب داشتم با 5 نفر ديگه در يك عمليات شوهر دختر دايي ذليلي 20 كيلو باقلا پاك ميكردم. بنابرين نديدم سريال رو.
---
ولي اصولا از اينكه كسي بخاطر فيلمي جوگير بشه خوشم نمياد.

 
At 1:48 PM , Blogger Truth that didn't get recognized said...

و من همون رفا هستم

 
At 8:18 AM , Anonymous Anonymous said...

می گن تا وقتی حرف نداری حرف نزن.

اما من درست عکس این عمل می کنم.

راستش برام جالب بود با اینکه هیچوقت ندیدم یه چیز درست حسابی بنویسی اما خب داری می نویسی و خوب می نویسی و دقیقا داری همان کار را می کنی.

اما از همه چیز که بگذریم سخن از عشق گفتن خوش تر. یعنی منم خوش تر دارم.گاهی عاشق شدن مثل دود کردن سیگار می مونه باید یه پک محکم با لبها ازش گرفت مهم نیست که لبها سیاه یا دندونا زرد بشن مهم اینکه لم می دی و دودشو فوت می کنی هوا انگار همه چی را دود کردی رفته.(البته این را نوشتم چون داشتم پستهای قبلیت را می خوندم )

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home