Monday, May 29, 2006

سوزن ته گرد

کشیدش بیرون
کوچیک و تیز و تمیز بود
فکر کردم زده به سر انگشتش ولی سرانگشتش سالم و بی زخم
فقط خون می ریخت. نشست رو صندلی و مچ پلاستیکی عروسکو محکم گرفت تو دسش
چاقو رو از پهنا کشید رو رگای سه شاخه شده ی نقاشی شده ی مچ عروسکه
و من سر دم شد
نگا کردم دیدم لباس خواب توری تنمه و پاهام برهنست
گفت : حالا یاد گرفتی ؟
اومدم برگردم دیدم زمین پر سوزن ته گرده

3 Comments:

At 9:29 PM , Anonymous Anonymous said...

in yani chi har chi mikhoonam nemifahmam.
ye kahb boode?
ki naghshe aroosak ro dare?
azizam kheily ghashng minevisi
movafagh bashi

 
At 7:23 PM , Blogger nasha said...

This comment has been removed by a blog administrator.

 
At 7:25 PM , Blogger nasha said...

اره یه خوابه . منم نقش عروسکو ندارم . عروسک شی کمک آموزشیه

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home