Sunday, December 25, 2005

وقتی زمین جای امنی شد

داشتم به جمله ی تو فکر می کردم و فکر می کردم به احتمال زیاد این حرف از دهنت پریده .تو معمولا با جمله هایی که یک لحظه هم روشون فک نکردی منو ساعت ها به فکر می ندازی . دوشنبه ها رو دوست دارم یا بهتره بگم داشتم چون تو کنارم نشسته بودی و روی جزوه هامو نگاه می کردی .منم یه زمان مث تو حوصله ی مرتب نویسی رو نداشتم. اما خیلی چیزا تغییر کرده. نظم به من کمک می کنه که صبور باشم .بهم کمک می کنه بتونم با آرامش تو رو دوست داشته باشم و جمله ی "گور باباش " رو به موقع به کار ببرم . دوشنبه ها رو دوس دارم چون روی جزوه ی منو نگاه می کنی و میشنوی که می گم : می تونم از روش برات کپی بگیرم. تو می گی کپی هیچ وقت مث اصل نمیشه . می دونم حق با توئه . ، حتی داشتن تمام جزوه های من نمی تونه این واقعیت رو که زندگیت بینظم شده از یاد ت ببره .دستت رو می ذاری روی دستم ، و زود برمی داری چرا که این باور که ما هر دو دختریم و جسم های ما برای لذت دادن به یکدیگر آفریده نشده تو رو رنج می ده . تو برای من زیباترین دختر نیستی . باهوش ترین هم نیستی .و همین طور بهترین .بگذار راحتت کنم هیچ ترینی برای من وجود ندارد . تمام تلاش های من و تو در نهایت به جایی ختم میشود که "تر " باشیم.نمی دونم چرا وقتی می خوام عاشق وارانه به تو فکر کنم خودم و تو را می بینم که با زنگ ساعت از جا می پریم و به هم لبخند می زنیم .نمی دونم چرا وقتی به تو فکر می کنم صحنه ای را می بینم که در اوج خستگی با هم می رقصیم به امید اینکه زمین جای امن تری برامون بشه.حتی صحنه ی دعوا کردن .و صحنه ای که در دو طرف اتاق هر کی داره به کار خودش می رسه و هوا بوی هیچی نمیده . هیچ چیز اغراق آمیزی وجود نداره تا بتونه ما رو گول بزنه که این عشق بیپایانه.هیچ فایده ای نداره اگه بخوایم توضیح بدیم چی ما رو به هم نزدیک میکنه .هیچ فایده ای نداره اگه ساعت ها به هم فکر کنیم . تنها چیزی که ما بش نیاز داریم ، تبدیل تمنای محافظت شدن به آرزوی محافظت کردنه. اون وقت زمین جای امنیه برای زندگی کردن

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home