Wednesday, February 01, 2006

ترمیناتور یک

من دیشب سرم درد می کرد . یعنی سرم درد می کرد واسه بحث
بعد از شام هر کی نشست یه گوشه . مامان و بابا کنار هم .آبجی کوچیکه و داداش هم روبروی هم
منم داشتم نرم نرمک طوری که به عضلاتم فشار ناگهانی وارد نشه میز شامو جمع می کردم
یکی از این تلویزیونای خارج داشت یه مسابقه پخش می کرد . شرکت کننده ها دو تا پسر جوون بودن . مجری هم یه دختر جوون .گمونم ایتالیایی بودن.دیدم دوربین رفت رو سینه های دختر. بعد اومد پایین
و از ساق پاهاش تا جایی که دامن کوتا هش بود بالا اومد. با غر غر گفتم نمی دونم یه مسابقه ی ساده چه ربطی به لنگ و پاچه ی دخترا داره؟
داداش می گفت ببین باید با یه چیزی مسابقه رو مهیج کرد یا نه. ایجاد تنوع
گفتم شما مردا چرا هر وقت پای تنوع وسط میاد یادتون به پستون زن میوفته؟
گفت ببین این یه اصله . تو هم بخوای نخوای یه روز همین کارو می کنی . هر کسی هم یه جوری این کارو می کنه. یعنی از جذابیتش استفاده می کنه. یا مانتوی کوتاه می پوشه یا این جوری . و تاکید کرد تو هم یه روز همین کارو خواهی کرد واسه اینکه بخوای نخوای این جذابیته توئه که اصله
گفتم باشه.هر کس این کارو کرد تو برو باهاش حال کن و این بحثو تموم کردم
از دیروز حرسم گرفته . احساس می کنم دارم با یه بیگانه زندگی می کنم

1 Comments:

At 7:41 PM , Anonymous Anonymous said...

chera oon dokhtare oon shekli poshide ta doorbin betone oonjoori azash soo estefade bokone , hagh ba baradarete , noghteye ghovate zanha hamine , vali Sakht dar eshtebaahe ke fekr mikone ye roozam to in karo mikoni ;) mori

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home