Thursday, December 21, 2006

امشب یلداست.جالبه من تو خواب زیاد می دیدم تو آییه زل زدم کاری رو که تو بیداری نمی کنم
دیشب تو آیینه زل زده بودم موهام درس مث شیمی درمانیا (گفتم نرم میم مث مادر) ریخته بود
ولی خاکستری نبود ، طلایی بود . صورت گرد و سفید .صورتم یه دست صاف و تمیز بود
نگاه کردم به کچلی سرم و یه قدم پریدم عقب .خون بود که از فرق سرم می ریخت درست مث آب
انار زلال . دسمو مشت کردم .مشتم پر خون .خون از لابه لای انگشتام می ریخت
کم کم احساس کردم این وضع منو نترسونده
دارم لبخند می زنم
مامان سه چهار تا مهمون دعوت کرده . تا شبو دور هم باشیم . دست من بود
گاهی فکر می کنم دست من بود چه کار می کردم ؟ و به این نتیجه می رسم که کاری که مامان بابا واسه ما می کنن شاید بهترین حالته
و بهتره بلند پروازی نکنم .من نمی تونم چیز بیشتری بنویسم و فکر می کنم همین نشونه ی اینه که من خوبم

1 Comments:

At 3:01 PM , Anonymous Anonymous said...

صلاح مملکت خویش خسروان دانند

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home